نماز

نماز

نماز
نماز

نماز

نماز

خاطرات عکاس دوران دفاع مقدس با رزمندگان



عکاس دوران دفاع مقدس از خاطراتش با رزمندگان می‌گوید:
یک بار در عملیات الی‌بیت‌المقدس توجهم به دو رزمنده جلب شد که کنار هم نمازمی‌خواندند. خواستم از آنها عکسی بیندازم. اما در همین لحظه گلوله خمپاره‌ای بین‌شان منفجر شد و ...  
وقتی که سعید حاجی‌خانی مثل خیلی از رزمندگان دفاع مقدس بعد از پذیرش قطعنامه و برقراری آتش‌بس راهی شهر و دیارش شد، غیر از آنچه در ذهن و خاطره داشت، 10 هزار فریم عکس نیز با خود آورده بود. حالا از آن همه تصاویر که خودش از موضوع کلی آنها با عنوان «زندگی به تمام معنا در جنگ» یاد می‌کند، 130 تصویر انتخاب شده‌اند تا در کتابی با نام «قاب شیدایی» منتشر شوند. غیر از این کتاب و عکس‌های ارزشمندی که در آن وجود دارد، خود حاجی‌خانی با چندین سال حضور در مناطق عملیاتی و عهده‌دار بودن سمت‌هایی چون معاونت هنری واحد تبلیغات قرارگاه خاتم‌الانبیا(ص) آن قدر گفته و ناگفته داشت که دقایقی همکلامش شویم و ماحصل این گفت و شنود گرم و صمیمی را تقدیم‌تان کنیم.

از چه زمانی احساس کردید به عکاسی علاقه دارید و دست به دوربین شدید؟

سال 1339 که پدرم مجوز آتلیه عکاسی را گرفته بود، هنوز سه، چهار سال به تولد من زمان باقی مانده بود، بنابراین از وقتی که خودم را شناختم، با حرفه پدر آشنا شدم و همین طور ادامه دادم تا اینکه دست روزگار ما را به تحولات انقلاب و بعد جنگ کشاند. طوری که در بحبوحه تظاهرات انقلابی در مقابل دانشگاه تهران، توانستم عکس‌ها و فیلم‌های خوبی تهیه کنم و تعدادی از این عکس‌ها نیز در کتاب قاب شیدایی منتشر شده‌اند.

چطور کارتان به جبهه و عکاسی در دفاع مقدس کشید؟

وقتی انقلاب به پیروزی رسید و سپاه تشکیل شد، من از سال 60 به این نهاد انقلابی رفتم تا بهتر بتوانم خدمت کنم. از سال 60 هم سعادت حضور در جبهه‌ها را یافتم و چون از هنر عکاسی بهره داشتم، کمی بعد مسئول سمعی و بصری واحد تبلیغات لشکر علی بن ابیطالب(ع) شدم. یک‌بار که در لشکر داشتم به بچه‌ها عکاسی یاد می‌دادم، ‌سردار آسودی که مسئولیت تبلیغات لشکر را برعهده داشت، من را دیده و با سردار نیکخواه که مسئول تبلیغات قرارگاه خاتم(ص) بود، صحبت می‌کند. چند روز بعد هم سردار نیکخواه به لشکر آمد و از من دعوت کردند که بخش تولید هنری قرارگاه خاتم را برعهده بگیرم. این بخش زیرمجموعه‌هایی چون تئاتر، فیلم، عکس و سرود داشت. از آن زمان هم در مسئولیتی که داشتم فعالیت می‌کردم و هم عکاسی را با جدیت بیشتری دنبال کردم.

در زمان جنگ شاید خیلی‌ها دوربینی به دست می‌گرفتند و از همرزمان‌شان عکس یادگاری می‌انداختند، فرق کار شما با سایر عکاسان چه بود؟

بودند کسانی که برای دل خودشان دوربین به دست می‌گرفتند و دلی کار می‌کردند، اما این افراد علاوه بر اینکه شاید اصول عکاسی اعم از زاویه دید، نور، کادربندی و مسائلی از این دست را رعایت نمی‌کردند، بیشتر توجه‌شان به عکس‌های دسته جمعی و همان یادگاریبود، این عکس‌ها در نوع خودشان جالب هستند، اما به نوعی دست بردن در صحنه است. در حالی که عکاس مستند‌نگار جنگ مترصد فرصت بود تا لحظات ناب را شکار کند. شیوه و موضوع خاصی را برای خودش در نظر بگیرد و طبق آن اصول پیش برود.

خود شما چه سبک یا موضوعی را برای عکاسی انتخاب کرده بودید؟

من سعی می‌کردم نگاه بی‌طرفانه‌ای نسبت به اتفاقات داشته باشم و حدالامکان چیزی را تغییر ندهم. مثلاً وقتی توپی شلیک می‌شد و رزمندگان واکنشی نشان می‌دادند، سعی می‌کردم این واکنش طبیعی را عیناً ثبت کنم. یا لحظه شلیک یک موشک یا دعا خواندن رزمندگان در درون سنگر، نماز و غذا خوردن و هر چیزی که نشان از زندگی در جنگ باشد، را مورد توجه قرار می‌دادم. خیلی از بچه‌ها به من می‌گفتند تو یک طرفه عکس نمی‌اندازی، یعنی این طور نیست که بخواهی جانبداری از طرف خودی بکنی و حرف‌شان هم درست بود. من سعی می‌کردم حالات طبیعی را نشان بدهم و از جهت‌دهی به عکس‌ها پرهیز می‌کردم و با انتخاب موضوعات و رفتارهای روزمره در جبهه‌ها، سعی می‌کردم زندگی به تمام معنا در جنگ را به تصویر بکشم.

به کتاب قاب شیدایی بپردازیم، در خصوص این کتاب بگویید. ماحصل چند سال عکاسی است؟

این کتاب از زمان مبارزات انقلابی که بنده عکس‌هایی از آن دوران دارم تا مقاطع مختلف جنگ تصاویر متنوعی دارد. من حدود 10 هزار فریم عکس انقلاب و جنگ دارم که بعد از اتمام دفاع مقدس برای اینکه بهتر از آن نگهداری شود، همه را به انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدسدادم. از حدود دو سال پیش چون آقای میرهاشمی پیشنهاد دادند که تعدادی از این عکس‌ها را در یک مجموعه گردآوری و نشر دهیم. با همکاری بنیاد حفظ آثار و بعد از دوسال تلاش کتاب قاب شیدایی با حدود 130 عکس گلچین شده از مجموعه عکس‌هایم در 168 صفحه آماده بهره‌برداری است و ان‌‌شاءالله در دی‌ماه منتشر می‌شود. در این کتاب از راز و نیاز رزمندگان گرفته تا ورزش و عملیات و خوردن غذای گرم و... تصاویر متنوعی وجود دارد.

خود شما چه عکسی را از میان مجموعه تصاویرتان می‌پسندید؟

موارد که بسیارند اما عکسی دارم از وجود کتابخانه در منطقه جنگی که به نظرم برای بیننده هم جالب باشد. اینکه رزمندگان در شرایط جنگی کتاب به امانت می‌گرفتند و از مطالعه حتی در شرایط جنگی بهره می‌بردند، حس خوبی القا می‌کند. یا لحظاتی که چند رزمنده در سنگرهای‌شان مشغول دعا بودند، از جمله تصاویر ماندگاری است که حالت معنوی آنها را به شکل طبیعی به تصویر کشیده است.

لحظات شهادت را هم به ثبت رسانده‌اید؟

یک بار در عملیات الی‌بیت‌المقدس توجهم به دو رزمنده جلب شد که کنار هم نماز می‌خواندند. خواستم از آنها عکسی بیندازم. اما در همین لحظه گلوله خمپاره‌ای بین‌شان منفجر شد و بعد از خوابیدن گرد و خاک آن چه از آن‌ها باقی ماند اجساد متلاشی شده بود. به عنوان یک عکاس که سعی می‌کند دقت نظر و ریزبینی داشته باشد، این صحنه برایم خیلی تکان‌دهنده بود. به هرحال آن لحظه از باقی مانده پیکر مطهر این عزیزان تصاویری ثبت کردم. شاید نشود این عکس‌ها را در جایی به نمایش گذاشت اما برای خودم خیلی باارزش است. آن دو شهید نمازشان را با پرواز روح‌شان به ملکوت پیوند دادند.

عکاسی در جبهه تنها بعد تبلیغاتی داشت یا استفاده‌های دیگری هم می‌شد؟

اتفاقاً وقتی که شهید حسن باقری به شهادت رسید، به ما خبر دادند که فرمانده وقت سپاه گفته باید از حضور فرماندهان در خطوط مقدم جلوگیری شود. بنابراین از ما خواستند تا به اتفاق نیروهای اطلاعات ـ عملیات به خطوط مقدم برویم و با ثبت تصاویر و فیلم موقعیت‌دشمن را شناسایی کنیم. لذا تا جایی پیش رفتیم که به چند متری نیروهای عراقی رسیدیم. تصاویری برداشتیم و خدمت آقای رضایی و شهید صیاد شیرازی در قرارگاه خاتم رساندیم. این کار چند بار دیگر هم تکرار شد.

چه خاطره به یاد ماندنی از جبهه‌ها دارید؟

در عملیات خیبر به ما اجازه نمی‌دادند سوار قایق شویم و به جزایر برویم. استدلال‌شان این بود که باید نیروها و پشتیبانی را انتقال بدهیم و حضور شما خیلی واجب نیست. من که نمی‌خواستم ثبت لحظات تاریخی را از دست بدهم، از یک سکاندار قایق اجازه گرفتم تا عکسش را بیندازم. گفت اشکال ندارد بینداز. بعد گفتم حالا بیایم از توی قایق عکس بگیرم. قبول کرد و پایم که به قایق رسید دیگر پیاده نشدم! طرح دوستی ریختیم و قرار شد که در نیزارهای هور و هنگام حرکت هم عکس بیندازم و کمی بعد داخل جزایر مجنون بودیم!

منبع : روزنامه جوان


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.