در قسمت اول "تاثیر نماز بر تلقین های سازنده روانی" به آنجا رسیدیم که انسان در شرایط عادی، در چه حالاتی می تواند بیشتر در معرض تلقینات روانی باشد و در چه شرایطی از درجه تلقین پذیری بالاتری برخوردار است.
با توجه نمودن به شرایط ویژه نمازگزار،مانند نظر تکرار نماز در زمان های خاص، شرایط ویژه جسمانی مثل طهارت جسم، پاک بودن لباس، غصبی نبودن محل ، خواندن الفاظ و اذکار در هر کدام از بخش های نماز، انجام حرکات خاص(مثل سجده)، قرارگرفتن همیشگی نمازگزار در مقابل قبله و در جریان میدان های الکترومغناطیسی زمین و ... و از طرف دیگر شناخت هایی که نمازگزار از خداوند و اصول مذهب و دستورات آن دارد، به خصوص آنچه که نمازگزار در مورد نماز تجربه کرده است(مثلا حاجت های متعددی که بر سر سجاده نماز از خداوند طلب کرده و نتیجه گرفته است) و عوامل متعدد دیگر، همگی سبب می شوند که فرد هنگام نماز در شرایط ویژه ای از تلقین پذیری قرار بگیرد و بر اثر آن به نماز خود توجه می کند و آن چه را که در حین نماز، در رابطه با آن به خود تلقین می نماید، برایش حاصل می شود.
چرا که تلقین ها و توجهات در این شرایط خاص، منجر به فعال شدن ناقل های عصبی می شود که فرد را در جهت گرفتن حاجت خود یاری می نمایند، یا به زبان ساده تر تلقین در این شرایط ویژه سبب می شود که فرد استعدادهای نهفته درونی خود را به کار اندازد و از آن در امور خود یاری بجوید.
به عنوان مثال آمده که هرگاه حکیم ابن سینا، در مسائل علمی خود با مشکلی مواجه می شد، دو رکعت نماز می خواند. توجیه معمولی و درست قضیه(صرف نظر از مسائل پزشکی) این است که ابن سینا برای حل مشکل فکری خود، از درگاه خدا استمداد می نموده است.
اما توجیه علمی آن با توجه به ناقل های عصبی و مسائل مربوط به آن(که تفکر را هم ناشی از برخی تغییرات در ناقل های عصبی می داند) این است که ابن سینا، به خاطر آن که اعتقاد داشته مشکل فکری اش با نماز حل می شود(محتویات مطلوب حافظه) و اراده نموده تا مشکلش را به این طریق حل کند(استفاده از قشر مغز و تلقین)، سرانجام موفق می شده است که ناقل های عصبی که منجر به حل مشکل فکری او می شوند یا همان استعدادهای نهفته ذهنی خویش را، در خود فعال نماید و از آن در حل مشکل فکری اش بهره ببرد.
به همین ترتیب عارفی که اراده می کند در نمازش، عشق الهی را تقویت نماید، ناقل های عصبی مربوط به عشق الهی را در نماز خود تقویت می کند و افزایش می دهد، یا دانش آموزی که اراده می کند، اعتماد به نفس خود را به وسیله نماز افزایش بدهد، به مرور اعتماد به نفس را به خود تلقین می کند و ناقل های عصبی مربوط به آن را فعال می سازد، یا کشاورزی که در نماز خود، طلب روزی حلال از درگاه الهی می کند، در واقع ناقل های عصبی حرکت دهنده در جهت کسب روزی حلال را در خود تقویت می نماید؛ مثلا راه هایی برای برداشت محصول بهتر و بیشتر، که تا آن روز به آن فکر نمی کرده یا متوجه آن نبوده است، به ذهنش می رسند.
اما لازم به توجه است که مسائل پزشکی و روان شناسی، جدای از قضا و قدر الهی است که مثلا کتاب "اغراض ما بعد الطبیعه" را برای حل مشکل فکری ابن سینا در مسیر او قرار می دهد، یا باران رحمت الهی را پس از مدت ها خشکسالی بر محصول آن کشاورز عامی فرو می آورد.
بدین ترتیب واضح است که هرکس با توجه به تصویری که در ذهن خود از خوشبختی ترسیم نموده است، می تواند با امداد از توجهات و تلقینات سازنده ای که در شرایط ویژه تلقین پذیری، در حین نماز انجام می دهد، ناقل های عصبی دستگاه مغز و اعصاب خویش را به سمت مطلوب خویش هدایت کند و اراده و اختیار خود را در آن جهت تقویت نماید و صد البته بالاترین و والاترین حد ممکن، جایی است که انسان هدف خود را رسیدن به آخرین درجه کمال که همانا قرب الهی در سایه تخلق به اخلاق الهی(که همان راه معصومین (ع) است) است، قرار دهد و به وسیله نماز، این امر را که همراه با خوشبختی دنیا و آخرت است، پیوسته تقویت نماید.
اما در مورد تلقینات و توجهات، این نکته هم قابل ذکر است که این مقولات، نه فقط در مواقع نمازهای یومیه، بلکه در تمامی لحظات زندگی یک فرد می توانند با او همراه باشند، اما بی شک در موقع نماز شرایط ویژه ای پدید می آید که موقعیت نمازگزار را ممتاز می کند و سبب می شود که تلقین های توأم با نماز در سایر لحظات زندگی و دیگر جلوه های آن نیز منشاء اثر باشند.
از نقطه نظر پزشکی این شرایط ویژه می تواند متاثر از سایر ویژگی های نماز، مانند زمان نماز، مکان نمازگزار، طهارت، اذکار و الفاظ نماز، وضعیت جسمی و روانی نمازگزار و ... باشند.